به نظر می‌رسد فرانسه هم همان اهداف آمریکا را دنبال می‌کند؛ اما به نوعی کاسه داغ‌تر از آش شده است. بسیاری افراد فرانسه را در شکست مذاکرات ژنو 2 مقصر می‌دانند؛ اما من شخصاً با این نظریه مخالفم.

گروه بین‌الملل مشرق جرمی هاموند (Jeremy R. Hammond) نویسنده و بنیان‌گذار پایگاه تحلیلی فارین پالیسی ژورنال از نشریات انتقادی آمریکا است که دیدگاه بسیار انتقادی نسبت به سیاست‌های دولتمردان این کشور بویژه در قبال کشورهای منطقه غرب آسیا دارد.

در گفت‌وگو با این نویسنده و تحلیل‌گر منتقد سیاست‌های آمریکا، روند مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 و اهداف احتمالی آمریکا در گفت‌وگو با ایران را بررسی کرده‌ایم.

مشرق: آقای هاموند لطفاً ابتدا خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید.

جرمی هاموند: من جرمی هاموند، ویراستار و از بنیان‌گذاران «فارین پالیسی ژورنال» هستم؛ تحلیلگر مستقل و برنده جایزه «پروژه سانسور شده». موضوع تخصصی من سیاست خارجی آمریکا به ویژه در خاورمیانه، تقابل اسرائیل و فلسطین و ایران است.

مشرق: به عنوان اولین سؤال، به نظر شما دلیل تمایل بی‌سابقه آمریکا به مذاکره با ایران چیست؟ این کشور از مذاکرات چه بهره‌ای می‌برد؟

جرمی هاموند: آمریکا در دوران بوش به خود گفتگوها تمایل ویژه‌ای نداشت، بلکه به چارچوب آن تمایل داشت که البته برای ایران فایده‌ای نداشت. دولت بوش به وضوح می‌گفت ایران باید حق غنی‌سازی اورانیوم خود تحت معاهده ان‌پی‌تی را کنار بگذارد که پیش‌شرط نادرستی برای مذاکره بود. تنها کاری که اوباما انجام داده تغییر کوچکی در سیاست آمریکا بوده مبنی بر این‌که با ایران مذاکره می‌کنیم؛ اما نتیجه نهایی باید این باشد که جمهوری اسلامی فعالیت‌های غنی‌سازی را متوقف کند؛ دست‌کم غنی‌سازی تا 20 درصد را.

آمریکا می‌گوید ممکن است به ایران اجازه بدهیم تا 3.5 درصد غنی‌سازی برا تولید سوخت انجام دهد. بنابراین پیش‌فرض این است که ایران به طور طبیعی و بنا به معاهده ان‌پی‌تی از این حق برخوردار نیست و تنها زمانی می‌تواند غنی‌سازی کند که از واشنگتن اجازه داشته باشد. اما اگر ان‌پی‌تی را بخوانید، به وضوح می‌گوید همه امضا کنندگان معاهده حقی غیر قابل انکار برای دست یافتن به فناوری هسته‌ای دارند که مسلماً شامل غنی‌سازی اورانیوم نیز می‌شود. بنابراین ایران بنا به ان‌پی‌تی این حق را دارد. اما آن‌چه دولت اوباما می‌کوشد انجام دهد وادار کردن ایران به صرف‌نظر از این حق است.

در رسانه‌ها می‌بینید که می‌گویند اوباما به دنبال راه‌حل مبتنی بر دیپلماسی است؛ اما وقتی تمام مردم یک کشور را مجازات دسته‌جمعی می‌کنید تا دولتش مجبور شود از حق مسلمی چشم‌پوشی کند که بنا به معاهده‌های بین‌المللی دارد، دیگر دیپلماسی معنایی ندارد. دولت آمریکا همچنان از تهدید هم استفاده می‌کند؛ اوباما مرتباً می‌گوید همه گزینه‌ها روی میز است. و همه می‌دانند این یعنی اگر ایران آن‌چه ما می‌خواهیم انجام ندهد، بمبارانش می‌کنیم. البته اوباما می‌خواهد بیش‌تر خودش را فردی طرفدار همکاری و دیپلماسی معرفی کند؛ اما سیاست او دقیقاً همان سیاست بوش است. تنها مسیر متفاوتی را برای رسیدن به همان اهداف انتخاب کرده است.

مشرق: رهبر ایران امروز صبح در سخنرانی خود دقیقاً به همین نکته اشاره کرد که برخی تصور می‌کنند تغییر رئیس‌جمهور در آمریکا به معنای تغییر سیاست‌های این کشور است؛ اما سیاست این کشور در قبال ایران تا کنون تغییر نکرده است.

جرمی هاموند: درست است. آن‌چه باعث می‌شود مردم فکر کنند سیاست‌ها عوض شده، صرفاً تغییر در رویکرد و روش است. اما اصل سیاست تغییری نکرده: همه دولت‌ها می‌خواهند ایران از دستورات واشنگتن پیروی کند؛ حق خود در غنی‌سازی صلح‌آمیز اورانیوم را نادیده بگیرد. مسئله این است که آمریکا نمی‌خواهد برای جلوگیری از ساخت سلاح، غنی‌سازی در ایران را متوقف کند، چون ایران تا حد مورد نیاز برای سلاح غنی‌سازی نمی‌کند؛ آژانس انرژی اتمی هم در ایران حضور دارد و بر برنامه هسته‌ای این کشور نظارت و تأکید می‌کند که این برنامه هیچ بعد نظامی ندارد؛ یعنی هیچ مدرکی برای اثبات نظامی بودن این برنامه وجود ندارد.

منابع اطلاعاتی آمریکا هم می‌گویند هیچ برنامه ساخت سلاح هسته‌ای در ایران وجود ندارد؛ منابع اطلاعاتی اسرائیل هم همین عقیده را دارند. بنابراین آمریکا نمی‌خواهد که ایران غنی‌سازی نکند تا نتواندسلاح بسازد، بلکه می‌خواهد ایران حتی غنی‌سازی تا 20 درصد را هم متوقف کند، در حالی که غنای مورد نیاز برای سلاح 90 درصد است. ایران دارد اورانیوم را برای اهداف تحقیقاتی و صلح‌آمیز تا 20 درصد غنی می‌کند. اما آمریکا می‌خواهد ایران همین کار را هم انجام ندهد.

بنابراین با تحریم‌ها در واقع همه مردم ایران را تنبیه می‌کند. اگر از این بعد به مسئله نگاه کنید، واقعاً هیچ سیاستی تغییر نکرده است؛ فقط روش عوض شده است. یکی از اشتباهاتی که همه تحلیلگران رسانه‌های جمعی دنیا می‌کنند این است که سیاست‌های هر دولت را بر اساس آن چیزی تحلیل می‌کنند که خود دولتمردان می‌گویند. که بسیار ساده‌لوحانه است؛ نباید به این نگاه کنید که چه می‌گویند، باید ببینید در عمل چه می‌کنند. آن‌چه دولت اوباما دارد انجام می‌دهد همان کاری است که دولت بوش می‌کرد.

مشرق: به نظر شما نقش فرانسه در این میان چیست؟ آیا بخشی از یک سیاست گروهی است که آمریکا هم در آن دخالت دارد، یا این‌که سیاست خاص خود را پیگیری می‌کند؟

جرمی هاموند: به نظر می‌رسد فرانسه هم همان اهداف آمریکا را دنبال می‌کند؛ اما به نوعی کاسه داغ‌تر از آش شده است. بسیاری افراد فرانسه را در شکست مذاکرات ژنو 2 مقصر می‌دانند؛ اما من شخصاً با این نظریه مخالفم. مردم می‌گویند دلیل شکست این بود که فرانسه وارد شد و می‌خواست مفاد توافقنامه را تغییر بدهد و شرایط سخت‌تری را علیه ایران وضع کند. اما واقعیت این است که آن مذاکرات از هم ابتدا هم محکوم به شکست بود؛ نه به خاطر فرانسه، بلکه به خاطر سیاست‌های آمریکا. آن‌چه آمریکا از ایران می‌خواهد به هیچ وجه انگیزه‌ای را برای رسیدن به توافق در اختیار این کشور قرار نمی‌دهد؛ ایران همواره بر حقوق خود تحت معاهده ان‌پی‌تی تأکید دارد.

مشرق: اما درباره نقش رسانه‌ها. مذاکرات ایران و 1+5 پشت درهای بسته انجام می‌شود؛ اما رسانه‌های مختلف هم درباره آن اظهار نظر می‌کنند. به نظر شما نقش رسانه‌های غربی در این میان چیست؟

جرمی هاموند: یکی از منابعی که من هر روز اخبار آن را می‌خوانم نیویورک تایمز است که اغلب کارش تبلیغات و هیاهو است. هدف آن‌ها از گزارش رویدادها عمدتاً توجیه سیاست‌‌های آمریکا است. نیویورک تایمز و سایر رسانه‌های جمعی آمریکا صرفاً از مقامات دولت اوباما تقلید و درباره تلاش ایران برای ساخت سلاح صحبت می‌کنند. با آن‌که خود مقامات هم می‌دانند که ایران برنامه ساخت سلاح هسته‌ای ندارد؛ منابع اطلاعاتی خودشان این را می‌گویند. رسانه‌ها هم این واقعیت را می‌دانند؛ زیرا هر کدام تحلیلگرانی دارند که به این مسائل واقف هستند. رسانه‌ها حتی رویکرد و روش دولت را هم تقلید می‌کنند؛ رویکرد ایران همان برخورداری از حقوق مسلم خود است؛ اما واشنگتن به این حقوق اعتقادی ندارد، بلکه تنها واشنگتن است که می‌تواند به این کشور اجازه غنی‌سازی بدهد. رسانه‌های جمعی در آمریکا هم این رویکرد دوم را می‌پذیرند. بنابراین هدف نهایی متقاعد کردن مردم است که روشی که آمریکا پیش گرفته همان دیپلماسی است. مردم می‌گویند ما دیگر به دنبال جنگ نیستیم، از تهدید دیگران هم خسته شده‌ایم. به دنبال دیپلماسی هستیم و بنابراین از دیپلماسی اوباما حمایت می‌کنیم. اما کاری که با حمایت از اوباما می‌کنند در واقع شرکت در تنبیه دسته‌جمعی مردم ایران با سیاستی است که آن را «تحریم‌های خفه‌کننده» یا «تحریم‌های فلج‌کننده» می‌خوانند. همچنین از زیر پا گذاشتن حقوق مبتنی بر ان‌پی‌تی ایران حمایت می‌کنند؛ در حالی که خود آمریکا از حقوقش تحت این معاهده استفاده می‌کند. بنابراین همیشه نوعی دو رویی در سیاست آمریکا وجود دارد. این کشور تصور می‌کند که حاکم تمام جهان است و هر کس از دستورات واشنگتن سرپیچی کند، طبیعتاً دشمن آمریکا است؛ دشمن جهان آزاد یا هر اسم دیگری که روی آن بگذارند.

مشرق: بنابراین نگرانی آمریکا درباره ایران، دست یافتن این کشور به سلاح هسته‌ای نیست؛ بلکه قدرت یافتن و نفوذ پیدا کردن ایران در منطقه است.

جرمی هاموند: بله. درست است. اگر به سیاست آمریکا درباره ایران نگاه کنید با کمال تعجب متوجه می‌شوید که واشنگتن در حقیقت کاری به برنامه هسته‌ای ایران ندارد؛ چون همان‌طور که گفتیم، آمریکا می‌داند که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ حتی تمایلی هم به ساخت سلاح ندارد، حتی اگر توانایی کامل انجام این کار را نیز داشته باشد. همچنین آژانس انرژی اتمی هم در ایران حضور دارد و نظارت می‌کند؛ اگر ایران بخواهد سلاح هسته‌ای بسازد آژانس به سرعت متوجه می‌شود و عضویت ایران در معاهده را لغو می‌کند. بنابراین همه تبلیغات درباره تلاش ایران برای ساخت سلاح و ادعاهای کذب رسانه‌های آمریکایی مبنی بر این‌که ایران تهدیدی برای اسرائیل است، و این‌که احمدی‌نژاد می‌خواهد اسرائیل را از نقشه جهان محو کند. آن‌چه در مرکز توجه رسانه‌ها قرار دارد، همین ادعای نادرست است که ایران به دنبال تولید سلاح‌های هسته‌ای است. رسانه‌های آمریکایی هم می‌دانند که این ادعاها خلاف واقع است؛ اما باز هم آن را تکرار می‌کنند. تهدید ایران علیه اسرائیل بیش از اندازه بزرگ شده است؛ در حالی که عملاً تهدیدی وجود ندارد، دست‌کم در شرایط موجود.

بنابراین موضوع اصلی همان است که شما هم گفتید: ایران زیادی از واشنگتن مستقل است، بنابراین آمریکا تنها به بهانه‌ای نیاز دارد تا ایران را به خاطر نافرمانی‌هایش تنبیه کند. این بهانه اکنون برنامه هسته‌ای ایران است که اتفاقاً در دوره شاه و زمانی آغاز شد که آمریکا از شاه ایران حمایت می‌کرد. سی‌آی‌ای هم داشت اعضای ساواک را آموزش می‌داد تا مردم را شکنجه کنند و به قتل برسانند؛ و تحت فرمان حکومت در بیاورند. در آن زمان ایرادی نداشت که ایران برنامه هسته‌ای داشته باشد؛ بنابراین دولت آمریکا حتی به ایران کمک کرد تا برنامه هسته‌ای خود را آغاز کند. اما اکنون که واشنگتن با مقامات ایران موافق نیست، سیاست آمریکا درباره جمهوری اسلامی هم تغییر کرده است. بنابراین موضوع در واقع برنامه هسته‌ای ایران نیست، بلکه نافرمانی ایران از دستورات واشنگتن و استقلال‌طلبی این کشور است.

ایران حتی برای دلار آمریکا هم تهدیدی به حساب می‌آید در حالی که هیچ‌کس تا کنون به این بعد ماجرا نگه نکرده است. مثلاً عراق برای فروش نفت دیگر از دلار استفاده نمی‌کند و یورو را جایگزین آن کرده است. این تهدید بزرگی برای دلار آمریکا است. بسیاری از مردم درباره بعد اقتصادی فکر نکرده‌اند. اگر دنیا اعتماد خود به دلار آمریکا را از دست بدهد دیگر از این واحد به عنوان ارز ذخیره استفاده نخواهد کرد؛ به این ترتیب ارزش دلار سقوط می‌کند و در این صورت اقتصاد آمریکا نیز سقوط خواهد کرد.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۳۰
    0 0
    واسم جالبه این دوستان خارجی از ما بیشتر به دین اسلام عمل می کنند این بنده خدا هم از مریخ نیموده فقط تفکر تفکر تفکر نیازی نیست طرف انیشتین باشه بفهمه دنیا دست کیه!!
  • yaser ۰۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۱
    0 0
    احمدی نژاد با اون جملش که اسرائیل باید محو بشود اوضاع رو یکم سخت کرد.به دیپلماسی بین المللیش باید از بیست،نمره 6داد.این 6 رو هم به خاطر برقراری ارتباط نزدیک با حیاط خلوت آمریکا بهش میدما :)

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس